!!...در حسرت اما

!!...گاهی چه زود دیر میشود

 

 

 

  هی فلانی!دیگر هوای برگرداندنت را ندارم

 


هر جا که دلت می خواهد بــــرو

 


فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به 
سرت زد

 


 

انقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت باز

 
 

هم آرام نگیرد
  

 

نوشته شده در شنبه 18 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 12:58 توسط مهنا|


لج می کنم!

بد اخلاق می شوم!

دست خودم نیست ...

ساعت و زمان هم ندارد !

تو که نباشی ..

زندگی باید به کام من تلخ شود  !!

 

نوشته شده در سه شنبه 15 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 8:51 توسط مهنا|

 

نامرد که میشوی میخواهم بروم و بمیرم...

میخواهم بروم بیابان و قبری بکنم!!!

 بروم تویش و خاک برسرم بریزم تا دفن شوم...

بعد یک باران حسابی بیاید تا جای قبرم محو شود...

که بعدش مرد شوی و به خودت بیایی!!!

و بفهمی خیلی دیر شده است!!!

آنگاه همان قدری مرد میشوی که من دوستت داشتم....!!!

 

نوشته شده در سه شنبه 1 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 16:39 توسط مهنا|

مـانـده ام چـگونه تـو را فـرامـوش کـنـم!


اگـر تـو را فـرامـوش کـنـم...


بـایـد سـالهایـی را نیـز کـه بـا تـو بـوده ام فـرامـوش کنـم!

 

دریـا را فـرامـوش کنــم...

 

و کـافـه هـای غـروب را...

 

بــاران را...

 

اسب ها و جـاده هـا را...


بـایـد


دنـیا را...

 

زنـدگـی را...


و خــودم را نیــز فرامـوش کنـم!

 

"تــو" بـا همه چیـز مـن آمـیخته ای...!!!

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 10 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 18:38 توسط مهنا|

درد تنهایی کشیدن ...

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید ...

شاهکاری میسازد...

به نامِ دیوانگی...!

و من این شاهکارِ را ...

به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام ...

"تــــــــــــو" هر چه میخواهی‌ مرا بخوان ...

دیوانه ...

خود خواه ...

بی‌ احساس ...

نمیــــــــفروشــــــــــم...!!!

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 21 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 15:38 توسط مهنا|

 

مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ،

 
                  و چه زشت به من و سادگیم خندیدی ، 
         
                         دل من سخت شکست به تو عشقی پاک
       
                  که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت
                       
                                 تا ابدمال تو بود ، تو برو و برو تا راحت تر تکه های
                                                          
  دل خود را سر هم بند زنم

نوشته شده در سه شنبه 9 / 7 / 1391برچسب:,ساعت 18:17 توسط مهنا|

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من و کنار دستان سردم تا انتهای کوچه بیایی.

ای کاش کوچه انتهایی  نمی داشت
 

کنار دستان گرمت  در انتهای کوچه ایستادم و ارام زمزمه کردم:به خدا دوستت دارم.وگفتم

بغض بزرگترین اعتراضه که اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه!به تو التماس میکنم نرو

تو ازم پرسیدی :چون دوستت دارم به تو نیازمندم یا چون به تو نیازمندم دوستت دارم و من خندیدم و گفتم

چون دوستت دارم بی نیاز ترینم

تو با اندوه به من نگاه کردی و گفتی:اما حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه است

و تو ان شب مرا در انتهای کوچه تنها گذاشتی و من به این پی بردم

قشنگی باران به این است که هر چه قدر زیرش گریه کنند هیچ کسی نمی فهمد

 

 

نوشته شده در جمعه 17 / 3 / 1391برچسب:,ساعت 1:9 توسط مهنا|

امروز یکی بهم گفت فراموشت کنم
خندم گرفت...
اما گریه کردم!
فهمیدم نمی دونه چه غمه بزرگی تو دلمه
ندیده بود قلبم شکسته
ندیده بود گل عشقی رو که هر روز با گریه هام سیرابش میکنم هنوز پژمرده نشده
هیچی نگفتم
ولی چشمام همه چی رو گفته بودن...
چرا چشمای آدما هیچ وقت دروغ نمی گن؟

 

نوشته شده در یک شنبه 20 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 12:10 توسط مهنا|



غم نگاه آخرت تو لحظه ی خداحافظی

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی



قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار



تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم

با رفتنم از این دیارآرزوهامو می کشم



کوله بارم پر حسرت تو دلم یه دنیا درده

مثل آواره ای تنهام تو خیابون یکه سرده



تا خیالت به سرم می زنه گریم می گیره

آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره



گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم

بی تو اینجارو نمی خوام میرم و بر نمی گردم

 

نوشته شده در یک شنبه 20 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 11:6 توسط مهنا|

 


 

مي‌گويند يك روزي هست ..

كه خدا چرتكـه دستش مي‌گيرد

و حساب و كتاب مي‌كند

و آن روز تـــو بايد تــــاوان آن‌چه‌ با من كردي را بدهي

فقط نمي‌دانم ..

تاوان دادن آن موقع تـــو ..

به چه درد من مي‌خورد؟

 

نوشته شده در یک شنبه 30 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 1:4 توسط مهنا|

 

خدایا کفر نمی گویم !

پریشانم!  چه می خواهی تو از جانم؟
مرا بی آن که خودخواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا اگر روزی ز عرش خود به فرش آیی
لباس فقر بر پوشی غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیندازی و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته به سوی خانه بازآیی
زمین و زمان راکفر می گویی...
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت باخبرگردی
پشیمان می شوی از قصه ی خلقت از این بودن از این بدعت...

خداوندا تومی دانی که انسان بودن وماندن درین دنیا
چه دشوار است! چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و
ازاحساس سرشار است.

 

دكتـر شريعتـی

 

نوشته شده در یک شنبه 4 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 1:5 توسط مهنا|

 

 

بر روی بام زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست ،تقدیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود ،نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن ،تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید،آزاد ه آزادآفرید
پرواز کن تا آرزو،زنجیر را باور نکن

 

نوشته شده در پنج شنبه 26 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 13:46 توسط مهنا|

 
http://img4up.com/up2/39567533157935043587.jpg
 
خـداحـافـظ دل و جــونـم .. دیـگـہ با تـــو نـمـﮯ مـونـم

نـمــﮯ خــواد دل بســوزونــﮯ .. براﮮ قـلــب داغــونـم
خـداحـافـظ هــمـہ هـسـتیم  .. خـداحـافـظ شـب مستـﮯ

نمـﮯ دونم الان دســتـاتـو بـہ دسـتـاﮮ ڪـــﮯ بستـﮯ...!

نوشته شده در پنج شنبه 19 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 23:45 توسط مهنا|

 

http://s2.picofile.com/file/7167988595/baroon.jpg

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

 

نوشته شده در پنج شنبه 28 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 10:22 توسط مهنا|

 

خدايا!
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن، يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت

خـــدایـــا تـــمـــامـــ خـــنـــده هـــای تـــلـــخـــ امـــروز رامـــی دهـــمـــ

یـــکـــی از آنـــ گـــریـــه هـــای شـــیـــریـــنـــ کـــودکـــی امـــ را بـــه مـــنـــ پـــســـ بـــده..

 

نوشته شده در جمعه 24 / 1 / 1391برچسب:,ساعت 22:54 توسط مهنا|

 

 تقدیم به عشقم علی.......دوستت دارم.

 

نوشته شده در شنبه 25 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 9:32 توسط مهنا|

همه چیز رو به راه است !نگران من نباش ...تنها ،گاهی بغضی می آید.
خاطره ای روی گونه هایم می لغزد چین و چروک های چهره ام را می نوازد و می افتد به دامن دلتنگی هایم !و دلم مثل ماهی بیقرار تشنه ای با اشک ها جان می گیرد ...
نگران من نباش ...همه چیز رو به راهست !موهایم بوی زمستان می دهد و دست هایم مثل شاخه های درختان سرمازده خشک و بی حاصل شده اند ...
چشم هایم مثل دو تخته سنگ که هر لحظه بیم سقوطشان باشد بر صورت استخوانی ام سنگینی می کنند ...ترک خورده ...در آستانه ی ریختنم !
نگران من نباش ...همه چیز رو به راه هست !آنقدر ها هم تنها نیستم !قاصدک ها هنوز گاه و بیگاه خودشان را به پنجره ام می کوبند ...و گنجشک ها به هوای دانه ای سری به خانه ام می زنند ...پیر شده ام ...به اندازه ی هزار سال درد ...خستگی ...

اما نگران من نباش ...قول می دهم زودتر از آخرین باران پاییزی خیال رفتن به سرم نزند ...یا تو زودتر خواهی آمد یا باران ...

 

نوشته شده در دو شنبه 10 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 12:42 توسط مهنا|

 

رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
 
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"

تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
 

تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه  میرن رو اعصابم"

تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"

تو ۲۵ سالگی "  حق با شما بود"

تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "

تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"

تو ۷۰  سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن  ...
ولی من که همیشه همون حس سه سالگی رودارم
جملات زیبا گیله
مرد

 

نوشته شده در دو شنبه 24 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 1:0 توسط مهنا|

 

 

دیگر نمی گویم گشتم نبود نگرد نیست

صادقانه می گویم...

گشتم بود اما...

مال من نبود

 

نوشته شده در شنبه 8 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 1:3 توسط مهنا|


 


هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمیشود

که در این سه کلمه ((او دوستم ندارد))

 

 

نوشته شده در شنبه 9 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 14:10 توسط مهنا|

 

 

چرا از یاد

نمی روی ؟

دلم زندگی

می خواهد !!!

...

..

نوشته شده در شنبه 7 / 4 / 1392برچسب:,ساعت 20:6 توسط مهنا|

 

 

 

بگو وقتی خواب بودم چه کسی مداد رنگیش برداشت و فاصله ها رو پررنگ کرد 

 

نوشته شده در شنبه 4 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 10:11 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/c7lhv0z3edssa3w62ty.jpg

 

تو مرا می فهمی...


من تو را می خواهم...

 

و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است !

 

تو مرا می خوانی...

 

من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم

 

و تو هم می دانی...

 

تا ابد در دل من می مانی !

 

نوشته شده در شنبه 15 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 1:7 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/lgq0etoelul80193nsf3.jpg

 

باز با یاد دو چشمت شب من رنگین است
فکر تنهایی تو،گریه ی تو،سنگین است

چشم من وسعت چشمان تو را هیچ نداشت
تو برو گریه نکن قسمت ما هم این است

قسمت این است که ما خاطره ساده شویم
نرسیدیم ولی خاطرمان شیرین است

هر شب از پشت نقابی که به عشقت بستم
کارم افسوس بر این عاقبت ننگین است

با دلی شکسته یک روز تو باید بروی
یک خداحافظی تلخ تمامش این است

 

نوشته شده در شنبه 16 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 11:51 توسط مهنا|

http://up.iranblog.com/images/kb6anskuqefavow9fce.jpg

صدایت میکنم هر شب ،

تو هم امشب صدایم کن

تو مغروری ،

غرورت را فقط یک شب فدایم کن

 

نوشته شده در شنبه 7 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 13:50 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/ljixf6pr0vdrfgn78cix.jpg

 

هــمـــــــــه درد منــــی تـــــــو ....غــــــــم دنیا که غـــــــمی نیست

مـــن ازت خاطــــــــــــره دارم .... خاطــــــــره درد کمــــی نیست!!

 

نوشته شده در شنبه 27 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 1:3 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/qy9v6841asghmizjb.jpg

براي تو مي نويسم . . .
از عمق احساسم
مي نويسم تا شايد بداني
که تپش قلبم در سينه به خاطر توست
براي تو مي نويسم که بداني
تو بودي آن يگانه عشقي که در لا به لاي خرابه هاي قلبم لانه گزيد
و از آنها گلستاني جاودانه ساخت
براي تو مي نويسم تا بداني
دوري ات براي من مثل دوري ماهي از آب است
و دوري کبوتر از آسمان
براي تو مي نويسم اينک از عمق وجودم . . .
با فريادي خاموش که در لا به لاي هياهوي عشقت گم شده است
براي تو مي نويسم اينک تا بداني
دوستت دارم

 

نوشته شده در شنبه 1 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 13:2 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/zkq0mz31sfychmhbhljj.jpg

تو نیستی
اما من برایت چای می
ریزم
دیروز هم نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند... دوست
داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و
دنیای کوچکم
دیگر چه فرقی میکند باشی یا نباشی ؟
من با تو زندگی

میکنم ...

 

نوشته شده در شنبه 19 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 13:41 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/j3y73geeq9hl9ltka5y.jpg


دوست داشتم اما از من دل بريدي

رفتي كه رفتي و شب گريه هامو نديدي


پيش خودم گفتم ميموني با من هميشه

نگو دوسم نداشتي چه جوري آخه باورم شه

 

نوشته شده در شنبه 1 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 11:0 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/idd0xjbg45sbxz5gsbx.jpg

 

دست هایم خالیست
و درونم سرشار...

پُرم از آرزوهای پوشالی

و دلم خوش است به خواب شیرین شب بو
و رهایی گیسوان بید در دستان وحشی باد...

و چه زیباست،
پشت پا زدن به آن هایی که تو را رنجاندند!

و چه خوب است،
گاه گاهی دروغ بگویی به دلت
و نگذاری که بداند،
بی نهایت تنهاست...

 

نوشته شده در شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 13:37 توسط مهنا|

 

http://up.iranblog.com/images/is4rjunx0ir8u45own6.jpg

 

آدمهای ساده را دوست دارم.
همان ها که بدی هیچ کس را باور
ندارند. همان ها که برای همه
لبخند
دارند. همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاهاست.
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوءاستفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم.
بوی ناب
“آدم” می دهند

 

نوشته شده در شنبه 1 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 10:58 توسط مهنا|


دِلـتنگـے هـاے مـن بــراے تــو

تمـآمـے نـَداردْ..!

بـآ دِلـمـ چـه كــردے

ايـنْ دل بــراے مـَن ديگـَر دل نـِمـےشـود

 

نوشته شده در شنبه 11 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 18:32 توسط مهنا|

 
 
 
خـداحـافـظ دل و جــونـم .. دیـگـہ با تـــو نـمـﮯ مـونـم

نـمــﮯ خــواد دل بســوزونــﮯ .. براﮮ قـلــب داغــونـم
خـداحـافـظ هــمـہ هـسـتیم  .. خـداحـافـظ شـب مستـﮯ

نمـﮯ دونم الان دســتـاتـو بـہ دسـتـاﮮ ڪـــﮯ بستـﮯ...!

 

نوشته شده در شنبه 15 / 4 / 1392برچسب:,ساعت 15:20 توسط مهنا|

داشتن یک جزیره شاید اوج رویا و خواسته خیلی از افراد باشد؛ جدا از این پادشاهان این جزیره‌های خصوصی اغلب افرادی هستند که هم استطاعت مالی دارند و هم در جستجوی آرامش، امنیت و یافتن مکانی برای برگزاری جشنهایشان هستند که دور از چشم مردم عادی جامعه باشد.

 

گوئینت پالترو دوست داشت زندگی همراه با انزوای کامل را در یک جزیره تجربه کند و سه روز را در یک جزیره غیر مسکوئی کارائیبی گذراند. او با خودش فقط سه عدد پرتغال، یک گونی برنج، پشه بند، آسپرین، دوربین، دفتر یادداشت و مقداری هم لوازم آشپزخانه برده بود. او بعدا گفت: «تازه می‌فهمم چرا مردمی ‌که به جزیره‌های دریای کارائیب می‌روند دیگر دلشان نمی‌خواهد برگردند.»

اکنون جزیره‌های شخصی افراد معروف به یکی از خبرهای جذاب و مورد علاقه مردم تبدیل شده است.ریچارد برانسون- جزیره‌های «موستیکو» و «نِکِر» در دریای کارائیب؛ جزیره Makepeace در نوسا؛ جزیره انگلیس در دبی.

 

وقتی پای صحبت از جزیره‌های شخصی به میان می‌آید، جای هیچ شکی نیست که ریچارد برانسون سرور همه جزیره‌داران به شمار می‌آید. ۲جزیره دریای کارائیب متعلق به این فرد بانفوذ بریتانیایی صاحب شرکت هواپیمایی Virgin Atlantic است که هر دو جزیره اکنون تبدیل به پاتوقهای مجللی برای خوشگذرانی شده‌اند.
جزیره «نِکِر» با ۷۴ آکر مساحت و صخره‌های مرجانی و سواحل دست نخورده سفید در میان آبهای فیروزه‌ای آرام گرفته است. حق امتیاز این جزیره تا بحال به افراد خیلی کمی ‌سپرده شده است. «موستیکو» جزیره ۱۲۰ آکری دریای کارائیب هم قبلا خریداری شده، تنها یک مایل و نیم با «نِکِر» فاصله داشته و ۱۰ میلیون دلار قیمت دارد.
او همچنین جزیره Makepeace را برای کارمندانش خریداری کرده تا هر وقت از کار روزمره خسته شدند بتوانند در سواحل آن لذت ببرند!

جانی دپ- جزیره کوچک Little Halls Pond در باهاما

این آقای دزد دریایی کارائیبی موقعی که در فیلم «دزدان دریایی کارائیب» بازی می‌کرد، عاشق باهاما شده و بالاخره قدم پیش گذاشت و این بهشت واقعی در باهاما را برای خانواده‌اش خریداری کرد. این جزیره ۴۵ آکری کوچک بخشی از مجمع الجزایر Exuma در جنوب آفریقا محسوب می‌شود. این جزیره ۳٫۶ میلیون دلار ارزش دارد و زیباترین صخره‌های دریایی را دارد، همچنین به خاطر لنگرگاه شخصی، مردابهایی که در کنارش درختهای خرما روئیده و ۶ بخش ساحلی سفید رنگ بکر و دست نخورده‌اش شهرت داشته و فقط با یک کشتی کوچک، هلیکوپتر یا هواپیمای دریایی می‌توان به آنجا سفر کرد.

مل گیبسون- جزیره ماگو، فیجی

اهالی استرالیا جزیره‌های گرمسیری فیجی را محلی فوق‌العاده برای گذراندن ایام تعطیل می‌دانند. مل گیبسون هم استرالیایی است و با خریدن جزیره مانگو در سال ۲۰۰۵ به مبلغ ۱۵ میلیون دلار به دارندگان جزایر فیجی پیوست. این جزیره ۵٫۴۰۰ آکر مساحت دارد و یکی از بزرگترین جزیره‌های جنوب اقیانوس آرام محسوب می‌شود. این جزیره کاملا دست نخورده و خالی از سکنه می‌باشد و مل گیبسون هم سعی کرده به جز یک ساختمان برای استفاده شخصی بقیه جاهای جزیره را دست نخورده نگه دارد.

دیوید کاپرفیلد- جزیره کوچک ماشا، باهاما

دیوید کاپرفیلد صاحب چهار جزیره در قسمتهای شمالی باهاما به ارزش ۵۰ میلیون دلار می‌باشد. البته او بیشتر اوقات فراغتش را در جزیره ماشا می‌گذراند و سه جزیره دیگر را برای روز مبادا نگه داشته!! او این جزیره را هفته ای ۳۲۵,۰۰۰ دلار اجاره می‌کند و افراد مشهور دیگری مثل جان تراولتا و اپرا وینفری هم به جزیره اش می‌آیند. او آبهای جزیره را «سرچشمه جوانی» می‌نامد و جدای این حرفها می‌گویند این جزیره زیبایی نفس‌گیر فرازمینی دارد که شاید در خواب هم ندیده باشیم!!

لئوناردو دی کاپریو- جزیره Blackadore، بلیز

وکیل تجاری لئوناردو دی کاپریو جزیره ای ۱۰۴ آکری به ارزش ۱٫۷۵ میلیون دلار را در سال ۲۰۰۵ برایش خریداری کرد. این جزیره زیبا با سواحل شنی سفید رنگ، درختهای نارگیل و صخره‌های زیبا در نزدیکی صخره‌های مرجانی واقع شده است. گفته شده که در این مکان هیچ جزیره دیگری وجود ندارد که مثل این جزیره فضا و درازای کافی برای ساخت یک فرودگاه را داشته باشد. لئوناردو هم برای این جزیره برنامه‌هایی دارد: مثل تبدیل کردن جزیره به یک پاتوق برای محفل‌های دوستان و ساخت هتلهای زنجیره ای برای چهار فصل سال….

شکیرا- جزیره Bonds، باهاما

هیچ چیزی به اندازه یک جزیره ۷۰۰ آکری شکیرا را خوشحال نمی‌کند. این جزیره وسیع ۱۶ میلیون دلار ارزش دارد و هنرمندانی مثل شکیرا، راجر واترز ستاره پینک فلوید و الخاندرو سانز ستاره پاپ اسپانیایی به طور مشترک از این جزیره استفاده می‌کنند. آنها در فکر خلق آثار و برنامه‌های هنری و فرهنگی هستند تا بتوانند از هنرمندان دیگر و تازه واردین دنیای هنر پیشی بگیرند.

نیکلاس کیج- جزیره کوچک Leaf، باهاما

سال ۲۰۰۶ نیکلاس کیج این جزیره باهامایی را به مبلغ ۳ میلیون دلار خرید. او پیش از این صاحب خانه‌ای فوق العاده مجلل در جزیره Paradise بود. جزیره Leaf جزو جزیره‌های زنجیره ای Exuma محسوب می‌شود و نزدیک جزیره خصوصی جانی دپ دوست صمیمی ‌نیکلاس کیج و همین‌طور جزیره دو خواننده به نامهای Faith Hill و Tim McGraw می‌باشد. پس با داشتن نخلهای خرما، سواحل شنی طولانی و یک برکه با آب بسیار زلال و شفاف، این جزیره ۷۰ آکری چیزی کمتر از یک بهشت نیست!

ادی مورفی- جزیره Rooster، باهاما

ادی مورفی جزو بازیگرانی است که بیشترین دستمزدها را دارد، پس طبیعی است که صاحب بهشتی رویایی، یعنی جزیره Rooster باشد که به جزیره‌ای دراز و کشیده معروف شده است. او در سال ۲۰۰۷ این جزیره را به مبلغ ۱۵ میلیون دلار خریداری کرد و جزیره فقط چند دقیقه با ناسائو پایتخت باهاما فاصله دارد. تجارت و خرید و فروش زمین تا جایی در‌هالیوود رواج پیدا کرده که بازیگرانی مثل ادی مورفی و برخی دیگر از ثروتمندان هم جزیره‌های شخصی‌شان را تبدیل به محلی تجاری کرده تا بتوانند چنین مکانهایی را تا آخر عمر برای خود و همسرشان حفظ کنند.

سلن دیون- Île Gagnon در کِبِک

Île Gagnon جزیره کوچکی است که خانه سلن دیون در آنجا بنا شده است که البته سلن دیون علی رغم داشتن دستمزدهای خیلی بالا خانه خود را خیلی لوکس و مجلل نساخته است. این قصر ییلاقی به سبک فرانسوی یکی از مشهورترین جذابیتهای توریستی محسوب می‌شود؛ البته گردشگران فقط می‌توانند به سختی این قصر که کاملا محفوظ شده را با یک قایق و با فاصله‌ تماشا کنند.

درآخر باید بگوییم، تعداد هنرمندانی که جزیره‌های شخصی دارند خیلی زیاد است و در این متن نمی‌گنجد. مثلا براد پیت و آنجلینا جولی هم جزیره ای در دبی خریداری کرده‌اند. رابین ویلیامز، استیون اسپیلبرگ نیز از جزیره داران هستند. مدونا و ریچارد گر هم گفته‌اند به دنبال جزیره یونانی زیبا می‌گردند

..

 

نوشته شده در شنبه 4 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 1:8 توسط مهنا|



گروه
اینترنتی سناتور | www.groupsnator.com

نوشته شده در شنبه 28 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 1:17 توسط مهنا|

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پیدا کردم

 

hamtaraneh.com

 

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم

پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل
و من امروز بر این شیشه تو را "ها" کردم

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم

 

 

 

اینک ای شعر مه آلوده خداحافظ تو
ختم این شعر نفسگیر در اینجا کردم

 

نوشته شده در شنبه 28 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 1:0 توسط مهنا|

 

قـطار مـی رود ...
تـــو مـی روی ...
تمـام ایستـگاه مـی رود
...!

 

و مـن چـقـدر ســاده ام ...
که سـالهـای سـال ...
در انتـظار تـــو ...
کنـار این قـطار رفـته
ایستـاده ام ...!

 

و هـمچنـان ...

 

           به نـرده هـای ایستـگاه رفـتـه ...

تـکیـه داده ام ......!!!

 

نوشته شده در یک شنبه 14 / 2 / 1391برچسب:,ساعت 1:18 توسط مهنا|

 

 

 

 

گاهی نیاز است دکتر

 

 

 

به جای یک مشت قرص

 

 

برایت "فریاد" تجویز کند...

 

نوشته شده در یک شنبه 26 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 10:9 توسط مهنا|

 

 
میدانی
 
 
 
بعضی هارا هرچه بخوانی...
 
 
 
خسته نمی شوی!
 
 
 
بعضی هارا هر چه گوش دهی...
 
 
 
عادت نمیشوند!
 
 
 
بعضی ها هرچه تکرار شوند...
 
 
 
باز بکرند و دست نخورده!
 
 
 
 
 
دیده ای؟
 
 
 
شنیده ای؟
 
 
                                                      بعضی ها بی نهایتند

 

نوشته شده در یک شنبه 16 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 1:8 توسط مهنا|

 


 

 یک سال است که می دانم بی قراری چیست 

 

 

مهربانی چیست 

 

 

 

 

یک سال است که می دانم آواز چیست

 

 

 

 

راز چیست

 

 

 

 

چشم‌های تو شناسنامه مرا عوض کردند

 

 

امروز من یک ساله می شوم

 

نوشته شده در یک شنبه 26 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط مهنا|

 

نه اینکه حـرفـی بـرای گفـتـن نبـاشـد ...


هســت ...

حـرف هسـت


عشــق هسـت


... ... ...


بـغـض هسـت


درد هسـت !!!



امــا ...


چـه بـگویـم وقـتـی


نـه در انـزوای خـالی سکوتـم دسـتی
مهـربـان


نـه تـلاش دوبـاره ای بـرای نـو شـدن ...


گمـان مبـر همیشه حـوالی خواب هـای تــو بـیـدارم


گمـان مبـر که همیشـه عـاشقـانـه می نـویـسم و م
ی خـوانـمـت



عشــق ؛


به زخـم که بـرسـد ، سکـوت می شـود
...!


زخـم که عـمیـق شـود ...  بـیـداریِ دل ،


درد دارد !



مـن ...


در ایـن بغـض هـای هـر لحـظه


در ایـن دلتـنگی هـای مـدام


در ایـن آشفـتگی هـای دقـایـقـم


دارم


سکـوت


می شـوم ...


بـا مـن از عشــق چـیـزی بگـو


پـیـش تـر از آنکه زخـم هـایـم عـمیـق شـود
.....!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 23 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 10:33 توسط مهنا|

 

دارد چه بر سـرم می آیـد ؟


چشمـانم را بستـه ام و گذاشته ام ثـانیه هـا لحظه هـایم را اعـدام کنند !


کم آورده ام ...


نا تـوان شده ام در برابر
روزهـا


خسته تر از آنـم حـرفی بـزنـم، یا گاهی داد تا شـاید کمی سبک شوم !


تنهـاییم هر روز پـر رنگتـر می شود


نمی دانم بـاید خوشحال بـاشم یـا نـاراحت


اینجا کسی نیست برای
حـرف زدن


یـا حتی اگر کسی هـم باشد ...


حرفهـای من از جنس دیگری است


کسی چیزی نمی فهمد از آن !


ولی ...


ولی دلــم می خواست کسی بود و می فهمید تنهـایی چه دردی دارد


وقتی دلــم تــو را می خواهـد و هیچ گاه نیستی ...


بعضی وقتهـا آرزو می کنم کاش خیـال بـودنت هم هـرگـز نبـود


کاش نبودی !


کاش نبودی تا من هر روز و هر لحظه احسـاس دلتنگی نکنم


دستـانم را در هـوا رهــا می کنم


ولی نیستی ...


نیستی تا آنها را
بگیری


نیستی تـا بـاورم شود هنـوز هـم هستم


چه سخت می گـذرد بـر من !


دلم می خواهد پشت پـا بـزنـم به هر آنچه بـوده و هست


من احسـاسـاتـم را کشـته ام !


چه دردی می کشند


من به خـودم و احسـاسـاتـم خیـانت کرده ام !


آنها تـوان این همـه سختی را نـداشتند


دردم می آیـد ...


من درد دارم !


هی مـن، می بینی


دیگر تــو را هم برای خـودم نـدارم !


چقدر تنهـایم


تنهـای تنهـا ...


ولی آخـر دوست داشتن تــو چـیز دیگری است


دوسـتـت دارم ........!

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 8:31 توسط مهنا|

عاشقت میشم وقتایی که برا خوابیدنم لالایی میگی ولی بر عکس خواب از سرم میپره...!!!

عاشقت میشم وقتایی که می پرسم کدوم شال و روسری مو سرکنم تو هم مثل همیشه میگی نمیدونم هر کدومو دوست داری در حالی که اصلا روسری هام یادت نیست...!!

عاشقت میشم وقتایی که قبل اومدن مهمونا پابه پام در عجله ای که تو زودتر از من میوه ها رو بشوری وتو میوه خوری بچینی...

عاشقت میشم وقتایی که برام میوه میاری و خودت برام پوست میکنی...

عاشقت میشم وقتایی که جایی رفتنی زودی اماده میشی ومیای به اماده شدن من نگاه میکنی...

عاشقت میشم وقتایی که روزای تعطیل خونه ای..چیزی هوس میکنم زود میری وبرام میخریش...

عاشقت میشم وقتایی که میدونم بیرون از خونه با هزار مشکل دست و پنجه نرم میکنی ولی وقتی میای خونه همه رو پشت در جا میذاری...

عاشقت میشم وقتایی که میفهمم اینهمه عاشقتم...

عاشقتر میشم با این همه مهربونیت....دوستت دارم گلم.

نوشته شده در دو شنبه 19 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 8:57 توسط مهنا|

 

دل است دیگر

یا شور می‌زند

یا تنگ می‌شود

یا می‌شکند

آخر هم مهر سنگ بودن

...می‌خورد روی پیشانی‌اش

 

نوشته شده در سه شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 10:49 توسط مهنا|

 

مسئول تست کردن شراب های يک شرابسازی می ميرد، مدير کارخانه شرابسازی دنبال يک مسئول تست ديگر می گردد تا استخدام کند.
يک فرد مست با لباس ژنده و پاره برای گرفتن شغل درخواست می دهد ...

..مدير کارخانه فکر می کند چطور اورا رد کند،سرانجام او را تست می کنند.

.. به او يک گيلاس شراب می دهند و می خواهند که آنرا تست کند آزمايش می کند و می گويد: شراب قرمز، مسکات، سه ساله، و در بخش شمالی تپه رشد کرده و در ظرف فلزی عمل آمده است
مدير شرابسازی می گويد درست است

گيلاس ديگری به او می دهند...
-: اين يکی شراب قرمز کابرنه هشت ساله و در بخش جنوبی تپه رشد کرده و در چليک چوبی عمل آمده است.
مدیر: درست است

مدير موسسه که متعجب شده است با چشمکی به منشی پيشنهادی میکند. او يک گيلاس ادرار می آورد. فرد الکلی آنرا آزمايش می کند. و می گويد:
بلوند، 26 ساله، سه ماهه حامله است و اگر کار را به من ندهيد نام پدرش را هم خواهم گفت.

                      

 

نوشته شده در سه شنبه 18 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 9:1 توسط مهنا|

qxz6yeyh3yrudfx1hxis.jpg

نوشته شده در سه شنبه 27 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 12:33 توسط مهنا|

 

اگه دستم به جدایی برسه

اونو از خاطره هام خط میزنم

 

از دل تنک تموم ادم ها از شب و روز خدا خط میزنم

 

اگه دستم برسه به اسمون

 


با ستاره ها قیامت مکنم

 


نمیزارم کسی عاشق نباشه


ما ه و بین همه قسمت میکننننم.

 عکس عاشقانه,عکس عاشقانه کودکان

 

نوشته شده در سه شنبه 23 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 11:32 توسط مهنا|

خطا از من است، می دانم...

از من که سالهاست گفته ام ایاک نعبد ، اما به دیگران دل سپرده ام
از من که سالهاست گفته ام
ایاک نستعین ، اما به دیگران  تکیه کرده ام
رهایم نکن!
خدایا بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبـــــــــــودنم...

 

درخود نگاه میکنم تا که ببینم خطا کجـــــاست...
بعد از کمی تامل و قدری سکوت ،
پی میبرم انجا که
"خـــــــــالی از خداست" خطاست...

نوشته شده در شنبه 9 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 9:19 توسط مهنا|

خدایا...

مرا ببخش!

به خاطر تمام درهایی که کوبیدم

و خانه ی تو نبود...

خدايا...

اين بار كمي باورم داشته باش!

بگذار با همه ي وجود تو را حس كنم

مرا در آغوشت بگير!

كه بي صبرانه مشتاقم...

نوشته شده در شنبه 25 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 9:37 توسط مهنا|

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 22 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 1:23 توسط مهنا|


آخرين مطالب
» نمیبخشمت...
» به سلامتی...
» نیستی...
» اگه نباشی..
» نامرد که میشوی...
» تو...
» نمیفروشم...
» شخصیت شناسی...
» قلب یتیم من....
» باران عشق...
» سال نو مبارک....
» سال نو مبارک..
» چشم ها دروغ نمیگویند...
» غم نگاه اخر...
» تاوان...
» خدایا..
» من به امار زمین مشکوکم...
» خدایا کفرمیگویم..
» اولین روز بارانی رابه خاطر داری؟؟
» منتظر..

Design By : RoozGozar.com